باسمهتعالي
نام و نام خانوادگي :زهرا خلفي
ميزان تحصيلات :فوق ليسانس
عنوان مقاله :
نهضت پاسخ گويي از ديدگاه قرآن
محل خدمت :
دانشگاه آزاد اسلامي – واحد دزفول
تلفن :4-6260601-0641
تلفن منزل : 2229904 – 0641
تلفن همراه :6411770 – 0916
پست الكترونيك :
Amir g 1379 @ yahoo.com
باسمه تعالي
نهضت پاسخ گويي از ديدگاه قرآن
قرآن كريم از رهگذر فراخواندن عقل به تأمّل در پديدارها و از رهگذر بيان و گفت و گوي پيامبران با اقوام خود و حتّي با سركشان و گردن افرازان ، الگوهايي شايسته از فكر و انديشه و آزادي بيان فراروي نهاده است و گفت و گوهايي كه از پيامبران به تصوير ميكشد، خود به روشني نمايان گر اتّكا به عقل به عنوان راهنما و راهبر از سوي پيامبران است ، در حالي كه در آن سوي ستمگران و سركشان از منطق قدرت و زور به عنوان سلاح نهايي خود بهره مي جويند و هرگاه چاره انديشي هايشان راه به جايي نمي بُرد و قافيه بر آنان تنگ مي آمد ، به اين سلاح پناه مي بردند.
اسلام در طول تاريخ پرچم هماورد طلبي را روياروي افكار و انديشه هاي مخالف برافراشته و آنها را به گفت و گوي جدّي فراخوانده است، با اين اطمينان كه از سويي از منطقي قوي و برتر برخوردار است و از سوي ديگر اين منطق با فطرت بشر سازگار و همگن است ، تا جايي كه اگر انسان در فضايي از آزادي و طهارت به جاي خود واگذاشته شود راهي جز گردن نهادن بدين آيين فراروي خويش نمي يابد. هماورد طلبي اسلام در دعوت به مناظره پيام روشن يكي از آيات صريح قرآن كريم است كه در دل مخاطبان خويش اثري ويژه داشته است، آنجا كه مي گويد : « بگو : اگر راست مي گوييد برهان خود را پيش آوريد. » 1 با تكيه بر همين منطق است كه در هر نسل و هر عصر و با پيش آمدن هر ابتلاي تازه بر مسلمانان ، مرداني بزرگ قامت افراشته اند و با تكيه بر كتاب الهي روياروي همة تهديدهاي نوخاسته ايستاده اند تا گواهي خويش را بر حق ادا كنند.
در قرآن نمونه هاي درخشان از گفت و گوي سازنده پيامبران با دشمنان و مخالفان خود جهت متمايل ساختن آنان به اسلام و نيز ابطال دلايل مخالفان و در نتيجه بنيان نهادن عقيده بر پايه هاي استوار از برهان و منطق وجود دارد. از نمونه هاي بارز آن پاسخ هاي حضرت ابراهيم (ع) با طاغوت روزگارش و يا با بت پرستان ، گفت و گو و پاسخ هاي حضرت موسي (ع) با فرعون ، گفت و گوي پيامبر خاتم (ص) با بت پرستان قريش ، گفت و گوي حضرت نوح (ع) و يوسف (ع) و ساير پيامبران با اهل زمانة خود و پاسخ هاي قرآن به بسياري از مسايل علمي ، ديني ، اجتماعي ، سياسي و فرهنگي است .
در قرآن نمونه هاي درخشان از گفت و گوي سازنده پيامبران با دشمنان و مخالفان خود جهت متمايل ساختن آنان به اسلام و نيز ابطال دلايل مخالفان و در نتيجه بنيان نهادن عقيده بر پايه هاي استوار از برهان و منطق وجود دارد. از نمونه هاي بارز آن پاسخ هاي حضرت ابراهيم (ع) با طاغوت روزگارش و يا با بت پرستان ، گفت و گو و پاسخ هاي حضرت موسي (ع) با فرعون ، گفت و گوي پيامبر خاتم (ص) با بت پرستان قريش ، گفت و گوي حضرت نوح (ع) و يوسف (ع) و ساير پيامبران با اهل زمانة خود و پاسخ هاي قرآن به بسياري از مسايل علمي ، ديني ، اجتماعي ، سياسي و فرهنگي است .
پاسخ قرآن به كافران چنين است. « چگونه كافر مي شويد به خدا و حال آنكه مرده بوديد و شما را زنده كرد و ديگر بار بميراند و باز زنده كند و عاقبت به سوي
او بازگرديد ؟ »2
پاسخ حضرت موسي به قوم بني اسراييل كه وقتي اعتراض كردند كه به يك نوع طعام صبر نخواهند كرد و تقاضاي نباتات ديگري چون خيار و سير و عدس و پياز را نمودند اين بود كه : « آيا مي خواهيد تبديل كنيد غذاي بهتري را كه داريد به پست تر از آن ؟ حال به شهر مصر درآييد كه تقاضاي شما اين است و در آنجا آنچه درخواست كرديد مهيّاست، و بر آنها ذلّت و خواري مقدّر گرديد چون دست از ستمكاري برنداشته و به آيات خدا كافر گشتند. » 3
خداوند در مورد بحث و جدال يهود و نصاري با پيامبر (ص) به رسول خود فرمان مي دهد كه در پاسخ آنان بگو : « چه جاي بحث و جدال در مورد خداست . او پروردگار ما و شماست و ما مسؤول كار خود و شما مسؤول كردار خويش هستيد و يا اگر مي گوييد كه ابراهيم (ع) و اسماعيل (ع) و اسحق (ع) و يعقوب (ع) و فرزندان او بر آيين يهوديّت يا نصرانيّت بودند شما بهتر مي دانيد يا خدا ؟ » 4
همان گونه كه در اين آيات ملاحظه مي شود خداوند مسألة ايمان را به زور و اجبار و اكراه استوار نساخته است بلكه آن را به انتخاب و اراده و اختيار بنا كرده است و هر كس را مسؤول كردار خويش مي داند و آزادي عقيده را حق فرد در انتخاب يك عقيده دور از هرگونه اكراه مي داند.
پاسخ قرآن به كفّار كه مي گويند ما پيرو كيش پدران خود خواهيم بود آن است كه :
« آيا بايست آنها تابع پدران باشند در صورتي آنها نادان بوده و هرگز به حق و راستي راه نيافته اند ؟»5
پاسخ قرآن در مورد اين سؤال كه : « علّت بدر و هلال ماه چيست؟ » اين بود كه فرمود : « جواب ده كه در آن تعيين اوقات عبادات حج و معاملات است. »6
پاسخ قرآن در مورد اينكه « چه انفاق كنيم ؟ » اينست كه : « هر چه از مال خود انفاق كنيد دربارة پدر و مادر و خويشان و يتيمان و فقيران و راهگذران و آنچه نيكويي كنيد خداوند بر آن آگاه است. »7
پيامبر (ص) در پاسخ به جنگ در ماه حرام و نيز در مورد حكم شراب و قمار پاسخ مي دهد كه : « جنگ در ماه حرام گناهي بزرگ است ولي بازداشتن خلق از راه خدا و كفر به خدا و پايمال كردن حرمت حَرَم خدا و بيرون كردن اهل حرم گناه بزرگتري است و نيز در مورد شراب و قمار ، اين دو كار گناه بزرگي است و سودهايي ولي زيان و گناه آن بيش از نفع آن است. »8
با ملاحظه اين آيات پي مي بريم كه قرآن كريم در مورد مسايل مختلف زندگي
پاسخ هايي جامع و كامل ارايه كرده است و اين نشانگر كمال و والايي اين كتاب كريم است.
در مورد چگونگي رفتار با يتيمان قرآن پاسخ مي دهد كه : « به اصلاح حال و مصلحت و مال آنها بكوشيد بهتر است تا آنها را بي سرپرست گذاريد و اگر با آنها آميزش كنيد رواست كه برادر ديني هستند و خدا آگاه است كه در كار آنان نادرستي كنيد چه آنكه خدا بر هر كار توانا و دانا است. »9
حضرت مريم (س) در پاسخ به زكريّا (ع) كه كفالت او را به عهده داشت و از مريم (س) در مورد رزق شگفت آوري كه از سوي حق به او مي رسيد سؤال نمود ، چنين فرمود كه: « اين رزق از سوي خدا است كه به من مي رسد ، همانا خدا به هر كس كه بخواهد روزي
بي حساب مي دهد. »10
و نيز قرآن به حضرت زكريا كه از پيري خود و نازايي اهلش و بشارت پسري به او دادن را سؤال كرده بود ، چنين پاسخ مي دهد : « خدا هر آنچه بخواهد مي كند. »11
پاسخ پيامبر (ص) به كساني كه دربارة عيسي در مقام مجادله بر مي آيند چنين است: « بياييد ما و شما بخوانيم فرزندان و زنان و نفوس خود را تا با هم به مباهله برخيزيم تا دروغگو و كافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم. »12
قرآن در مورد افرادي كه در مجامع مسلمانان اظهار ايمان مي كنند و چون تنها
مي شوند از شدّت كينه سرانگشت خشم به دندان مي گيرند ، در پاسخ به اين عمل آنان
مي فرمايد : « از اين خشم بميريد همانا خدا از درون شما آگاه است. »13
اهل ايمان سؤال مي كنند كه « چرا به ما رنج رسيد ؟ » قرآن پاسخ مي دهد كه : « اين مصيبت از دست خود كشيديد. همانا خدا به هر چيز توانا است. »14
قرآن در پاسخي منطقي به منافقين كه مي گفتند : « اگر بستگان ما به جنگ اُحد نرفته بودند كشته نمي شدند. » چنين مي فرمايد : « شما كه براي حفظ حيات ديگران چاره توانيد كرد مرگ را از خود دور كنيد اگر راست مي گوييد. »15
پيامبر (ص) در پاسخ كساني كه مي گفتند : « خدا از ما پيمان گرفته كه به هيچ پيغمبري ايمان نياوريم تا آنكه او قرباني آورد كه در آتش بسوزد. » چنين مي فرمايد :
« پيش از من رسولاني آمده و براي شما هرگونه معجزه آورده و اين را هم كه خواستيد آوردند پس چرا كشتيد آنها را اگر راست مي گوييد. »16
پاسخ محكم قرآن به كساني كه سؤال كردند كه چرا بر ما حكم جنگ واجب شد تا عمر ما را به هنگام اجل طبيعي به تأخير نيفكني ؟ » چنين است : « زندگاني دنيا متاعي اندك است و جهان آخرت ابدي براي هر كس كه خدا ترس باشد بهتر از دنيا است و آنجا كمترين ستم نخواهد شد. »17
ديدگاه قرآن در پاسخ به ستايش مردم اين است كه : « مردم هرگاه شما را ستايش كنند ، شما نيز بايد به ستايشي مانند آن يا بهتر پاسخ دهيد كه خدا به حساب هر نيك و بد كاملاً خواهد رسيد. »18
در پاسخ كساني كه گفتند : « كه ، عيسي رسول خدا را كشتيم » قرآن مي فرمايد : « او را نكشتند و نه به دار كشيدند بلكه امر بر آنها مشتبه شد. »19
پاسخ هابيل به برادر خود قابيل كه به او گفته بود : « البته تو را خواهم كشت » چنين بود : «خدا قرباني متّقيان را خواهد پذيرفت. اگر تو به كشتن من دست برآوري من هرگز به كشتن تو دست دراز نخواهم كرد كه من از خداي جهانيان مي ترسم. »20
قرآن در پاسخ قوم يهود كه گفتند : « دست خدا بسته شد » مي فرمايد : به واسطة اين گفتار دروغ دست آنها بسته شد و به لعن خدا گرفتار گرديدند ، بلكه دو دست خدا گشاده است و هرگونه بخواهد انفاق مي كند .»21
پاسخ حق به حضرت عيسي (ع) كه گفت : « بارالها اي پروردگار ، تو بر ما از آسمان مائده بفرست تا اين روز براي ما و كساني كه پس از ما آيند روز عيد مباركي گردد و آيت و حجّتي از جانب تو باشد كه تو بهترين روزي دهندگاني » چنين است : « من آن مائده را براي شما مي فرستم ولي هر كه بعد از نزول مائده كافر شود وي را عذابي كنم كه هيچ يك از جهانيان را نكرده باشم. »22
حضرت ابراهيم (ع) جهت رسيدن به يقين ستارة درخشاني را ديد و گفت : « اين پروردگار من است. » و چون آن ستاره غروب كرد گفت : « من چيزي كه نابود گردد به خدايي نخواهم گرفت. » و نيز همين پاسخ ها را در مورد ماه تابان و خورشيد درخشان داد و از خدا خواست كه او را هدايت كند و سرانجام با ايمان خالص به سوي خدا روي آورد. او در پاسخ قوم خود كه با او در مقام خصومت بر آمده بودند گفت : « آيا با من در بارة خدا محاجّه مي كنيد و حال آنكه خدا مرا هدايت كرد و بيمي ندارم مگر آنكه خدا بر من چيزي بخواهد، من چگونه از آنچه شما شريك خدا قرار مي دهيد بترسم در حالي كه شما از شرك آوردن به خدا نمي ترسيد با آنكه هيچ برهان و حجّتي بر آن نداريد. »23
فرعون پس از شنيدن سخنان ساحران كه گفتند : « ايمان آورديم به پروردگار جهانيان، خداي موسي و هارون » چنين گفت كه « چگونه پيش از دستور من به او ايمان آورديد؟ همانا مكري انديشيده ايد كه مردم اين شهر را بيرون كنيد پس به زودي خواهيد دانست. دست راست و پاي چپ شما را (بالعكس) بريده و همه را به دار خواهم آويخت .» ساحران گفتند : « ما از مرگ نمي ترسيم و به سوي پروردگار خود باز مي گرديم. »24
هنگامي كه بني اسرائيل از حضرت موسي (ع) خواستند كه براي آنها خدايي مثل خداياني كه بت پرستان دارند بياورد، موسي (ع) به آنان پاسخ داد كه « شما مردم ناداني هستيد. خداياني كه اين بت پرستان دارند فاني و عقايد و آيين آنها باطل است. آيا غير از خدا را به خدايي مي طلبيد در صورتي كه او شما را بر عالميان برتري و فضيلت بخشيد.
ياد آريد هنگامي كه فرعونيان شما را سخت به عذاب و شكنجه مي داشتند. پسرانتان را كشته و زنان را به اسارت مي گماشتند و اين شما را از جانب خدا امتحان بزرگي بود. »25
هنگامي كه حضرت موسي (ع) با هفتاد نفر از قومش به وعده گاه آمد و خدا با او سخن گفت عرض كرد : « خدايا خود را به من آشكار بنما كه تو را مشاهده كنم. » خدا پاسخ داد كه: « هرگر مرا نخواهي ديد و ليكن به كوه بنگر اگر آن به جاي خود برقرار تواند ماند تو نيز مرا خواهي ديد .» پس نور حق بر كوه تجلّي كرد كوه را متلاشي ساخت و موسي بيهوش افتاد سپس كه به هوش آمد عرض كرد : « خدايا تو منزّهي به درگاه تو توبه كردم و منم نخستين ايمان آورندگان »26
در قرآن خداوند به پيامبر (ص) مي فرمايد : « از تو سؤال خواهند كرد كه ساعت قيامت چه وقت فرا خواهد رسيد؟ پاسخ ده كه علم آن نزد پروردگار من است ، كسي به جز او آن ساعت را روشن نتواند كرد. »27
پاسخ قرآن به كساني كه گفتند : « خدايا اگر اين قرآن به راستي بر حق از جانب توست پس بر سر ما سنگي از آسمان ببار يا ما را به عذاب دردناك گرفتار ساز » ، چنين بود : « ولي خدا هم تا تو در ميان آنها هستي آنان را عذاب نخواهد كرد و نيز مادامي كه از نافرماني خدا پشيمان شوند و به درگاه خدا توبه و استغفار كنند باز آنها را عذاب نكند. »28
هنگامي كه يهود گفتند : عُزَير پسر خدا است و نصاري گفتند : مسيح پسر خدا است. پاسخ قرآن به آنان چنين است كه : « اين سخنان را كه اين ها بر زبان مي رانند خود را به كيش كافران مشرك پيشين نزديك و مشابه مي كنند ، خدا آنها را هلاك و نابود كند ، چرا آنان به خدا نسبت دروغ بستند ؟ »29
خداوند به پيامبر (ص) دستور مي دهد كه در پاسخ منافقان كه دائم پيامبر را
مي آزارند و ميگويند : او « شخصي ساده و زودباوري است » بگو : « زود باوري من لطفي به نفع شما است كه رسول ايمان به خدا و اطمينان به مؤمنين دارد و بر مؤمنين حقيقي رحمت الهي است و براي آنها كه رسول را آزار دهند عذاب دردناكي مهّيا است. »30
در مورد سُخريّه و استهزاء منافقان خداوند به پيامبر مي فرمايد : « به آنها بگو كه آيا با خدا و رسول خدا تمسخر مي كنيد ؟ »31
پاسخ پيامبر (ص) در قرآن به مؤمناني كه آماده جهاد شده اند و از آن حضرت درخواست مي كنند كه لوازم سفر آنها را مهيّا سازد اين است كه مي فرمايد « من مالي كه به شما مساعدت كنم ندارم و آنها بر مي گردند، در حالي كه از شدّت حُزن اشك از چشمانشان جاري است. بر آنها هم گناهي نيست. »32
منافقان وقتي به سوي مؤمنان مي آيند عذرهاي بيجا مي آورند و پيامبر (ص) در پاسخ آنان مي فرمايد : « گفتار را كوتاه كنيد ، ما اين عذرها را نمي پذيريم. خدا حقيقت حال شما را بر ما روشن گردانيد و به زودي خدا و رسولش كردار و نفاق شما را به ديده ها آشكار مي سازد. »33
منكران معاد به حضرت رسول (ص) اعتراض كرده و مي گويند : قرآني غير از اين هم بياور يا همين را به قرآني ديگر مبدّل ساز و پيامبر (ص) پاسخ مي دهند كه : « مرا نرسد كه از پيش خود تبديل كنم ، من اگر عصيان پروردگار كنم از عذاب روز بزرگ ، روز قيامت سخت مي ترسم. »34
آنها پرستش مي كنند بت هايي غير از خدا را كه به آنها هيچ ضرر و نفع نمي رساند و مي گويند : كه اين بتان نزد خدا شفيع ما هستند. خداوند به پيامبر مي فرمايد : « به آنها بگو كه شما به دعوي شفاعت بتان مي خواهيد به خدا چيزي كه در همة آسمانها و زمين علم به آن نداريد ياد دهيد . خدا از آنچه شريك او قرار دهيد منزّه و برتر است. »35
خداوند به پيامبر (ص) فرمان مي دهد كه در پاسخ كافران كه مي گويند ( قرآن ساختة محمّد است )، بگويد : « اگر راست مي گوييد يك سوره مانند آن بياوريد و از هر كس
مي توانيد كمك بطلبيد . »36
قرآن به فرعون كه هنگام غرق شدن گفت : اينك من ايمان آوردم به آنكه بني اسراييل به او ايمان دارند و جز او خدايي نيست و من هم تسليم فرمان او هستم ، چنين مي فرمايد :
« اكنون ايمان آوردي ؟ در صورتي كه عمري پيش از اين به كفر و نافرماني زيستي و از بدكاران بودي؟ »37
گفت و گوي نوح (ع) با سران كفّار قومش در قرآن بدين گونه بيان شده است كه : سران كفار قومش به نوح (ع) پاسخ دادند كه ما تو را مانند خود بشري بيشتر نمي دانيم و در بادي نظر ، آنان كه پيرو تواند اشخاصي پست بيش نيستند و هيچ گونه مزيّتي بر شما نسبت به خود نمي بينيم بلكه شما را درغگو مي پنداريم. نوح گفت : هرگاه ببينيد كه مرا دليل روشن و رحمت مخصوص از جانب پروردگار عطا شده باز هم حقيقت حال بر شما پوشيده خواهد ماند ( آيا جهالت نيست ) كه من به رحمت و سعادت شما را اجبار كنم و شما تنفر اظهار كنيد ؟38
وقتي حضرت نوح (ع) به فرمان حق به ساختن كشتي پرداخت ، (چون در بيابان
بي آب كشتي مي ساخت ) هر كه از قومش بر او مي گذشت مسخره مي كرد ، نوح گفت :
« اگر امروز شما ما را مسخره مي كنيد ما هم روزي شما را تمسخر خواهيم كرد .»39
نوح (ع) به درگاه خدا عرض كرد : پروردگارا فرزند من اهل بيت منست (كه وعدة لطف دادي) و وعدة عذاب تو هم حتمي است كه قادرترين حكم فرمايي ، خدا به نوح خطاب كرد كه فرزند تو هرگز با تو اهليّت ندارد زيرا او را عملي بسيار ناشايسته است ، پس از من تقاضاي امري كه هيچ از حال آن آگه نيستي مكن من تو را پند مي دهم و از مردم جاهل مباش . نوح گفت : بارالها پناه مي برم به تو كه ديگر چيزي كه نمي دانم تقاضا نكنم و اكنون اگر مرا نبخشي و ترحّم ننمايي من از زيان كارانم .40
در سورة هود گفت و گوي هود (ع) و قوم عاد ، گفت و گوي صالح (ع) و قوم ثمود ، گفت و گوي حضرت ابراهيم (ع) و فرشتگان ، گفت و گوي لوط (ع) و قومش و گفت و گوي شعيب (ع) با اهل مَدْيَن بيان شده است . كه در آيات مربوطه پيامبران مذكور با پاسخ هاي منطقي و ادلّة محكم حقانيّت خويش را ثابت مي نمودند. و اقوام خود را انذار مي دادند و با برهان هاي استوار و جامع آنان را به يكتا پرستي و صراط مستقيم فرا مي خواندند.
حضرت يعقوب (ع) در پاسخ به يوسف (ع) در مورد خوابش مي گويد : « اي فرزند ، حكايت مكن خواب خود را بر برادران ، كه بر تو مكر و حسد خواهند برد ، زيرا دشمني شيطان بر آدميان بسيار آشكار است. »41
در سوره يوسف مراودة برادران يوسف با حضرت يعقوب (ع) در مورد بردن يوسف (ع) به صحرا و پاسخ هاي حضرت يعقوب به آنان و جريان زن عزيز مصر و يوسف (ع) و دلايل محكم حضرت يوسف (ع) بر بي گناهي خود ، و پاسخ هاي زليخا به زنان مصر در مورد ملامت آنان دربارة خود و نيز تعبير كردن خواب دو جوان كه با حضرت يوسف (ع) در يك زندان بودند و پاسخ هاي يوسف (ع) به آنان و نيز به پادشاه مصر در مورد خواب او و اثبات نجابت و تقواي حضرت يوسف (ع) آمده است. در اين سوره بيان شده كه حضرت يوسف (ع) پس رسيدن به خزانه داري كشور با برادران خود گفت و گوهايي دارد كه سرانجام از خطاهاي آنان مي گذرد و آنان را به تقوي فرا مي خواند.
قرآن در پاسخ كافران كه مي گويند : « اي كسي كه مدّعي آني كه قرآن از جانب خدا بر من نازل شده ، تو محقّقاً ديوانه اي ، اگر راست مي گويي چرا فرشتگان بر ما نازل
نمي شوند؟» چنين مي فرمايد : « ما فرشتگان را جز براي حق و مصلحت نخواهيم فرستاد و آنگاه كه فرستيم لحظه اي كافران مهلت نخواهند يافت. »42
پاسخ خدا به شيطان كه گفت : « من هرگز بشري را كه از گِل و لاي كهنه خلقت
كرده اي سجده نخواهم كرد » چنين است : « پس خارج شو از صف ساجدان ، تو راندة درگاه ما شدي. »43
پاسخ حضرت ابراهيم (ع) به مهمانان خود كه از سوي حق آمده بودند تا او را به فرزندي دانا بشارت دهند و از لطف حق اميدوار سازند ، چنين بود كه : « آري هرگز به جز مردم نادان كسي از لطف حق نا اميد نيست. »44
خداوند در پاسخ به كفّار كه به پيامبر مي گويند : « تو هميشه افترا مي بندي » به پيامبر (ص) مي فرمايد : « بگو : اين آيات را روح القدس از جانب پروردگار من نازل كرده تا اهل ايمان را در راه خدا ثابت گرداند و براي مسلمين هدايت و بشارت باشد . »45
كافران گفتند : آيا ما چون استخوان پوسيده شويم باز روزي از نو زنده و برانگيخته خواهيم شد ؟ ! و ( هرگز چنين نخواهد بود ). و پاسخ قرآن چنين است كه : « اي رسول بگو: كه سنگ باشيد يا آهن يا خلقي سخت تر از سنگ و آهن (به امر خدا زنده شويد ) پس اگر گويند : كه ما را زنده مي كند ؟ بگو : همان خدايي كه هم اول بار شما را آفريد. آنگاه نزد تو سر به زير افكنده و باز گويند : پس اين وعده كي خواهد بود ؟ بگو اي محمّد (ص) باشد كه
( اين حادثه بزرگ ) از حوادث نزديك باشد. »46
خداوند به پيامبر مي فرمايد كه در پاسخ به كساني كه مي گويند براي ما چشمة آبي يا باغ خرما و انگور با خانه اي از طلا يا كتابي كه بخوانيم و يا خدا را با فرشتگانش مقابل ما حاضر بياور، بگو « خدا منزّه است از اينها. آيا من فرد بشري بيشترم كه از جانب خدا به رسالت آمده ام؟ »47
قرآن در پاسخ به كساني كه مي گويند : آيا خدا بشري را هرگز به رسالت فرستاده ؟ چنين مي فرمايد : « اگر فرشتگان را در زمين مسكن و قرار گاه بودي ما هم فرشته را از آسمان به رسالت بر آنها مي فرستاديم. »48
در قرآن حكايت دو مرد ( مؤمن و كافر ) بيان شده كه آن مرد كافر داراي دو باغ با ميوه هاي خوب و بدون آفت و نقصان و جوي آبي روان بود . صاحب باغ ها در مقام مفاخرت به رفيق ( فقير و با ايمان ) خود مي گفت كه : من از تو به دارايي و خرم و حشم بيشترم و هرگز باغ و دارايي من نابود نمي شود و گمان نمي كنم قيامتي به پا شود ، اگر هم به سوي خدا باز گردم در آن جهان منزلي بهتر از اين باغ خواهم يافت ، رفيق ( فقير و مؤمن) در پاسخ گفت : « آيا به خدايي كه اول تو را از خاك و سپس از نطفه آفريد و آنگاه مردي كامل و آراسته ساخت كافر شدي ؟ تو چرا وقتي به باغ درآمدي نگفتي كه همه چيز به خواست خداست و جز قدرت خدا قوّه اي نيست و اگر مرا از خود به مال و فرزند كمتر داني ( به خود مغرور مشو ) كه اميد است خدا مرا بهتر از باغ تو بدهد و بر بوستان تو شبي آتشي فرستد كه چون صبح شود باغت يكسره نابود و با خاك يكسان گردد يا آبش به زمين فرو رود يا ميوه هايش همه نابود شوند. »49
در قرآن گفت و گوي حضرت موسي (ع) و حضرت خضر (ع) و پاسخ هاي خضر (ع) به موسي (ع) در مورد سوراخ كردن كشتي و كشتن پسر جوان و يا تعمير ديواري كه نزديك به انهدام بود ، بيان شده است. علّت هايي را كه حضرت خضر (ع) ذكر مي كند قابل تأمّل و بررسي است . نيز داستان ذوالقرنين كه در پاسخ قومي كه در ميان دو سدّ بودند و سخني فهم نمي كردند و پيشنهاد دادند كه با هزينة خود براي آنان در مقابل يأجوج و مأجوج سدي بسازد ، چنين بود : « تمكّن و ثروتي كه خدا به من عطا فرموده از هزينة شما بهتر است. اما شما به قوّت بازو كمك كنيد تا سدّي محكم براي شما بسازم كه به كلي مانع دستبرد آنها شود. »50
پاسخ خدا به حضرت زكريّا (ع) كه گفت : « مرا از كجا پسري تواند بود در صورتي كه زوجة من نازاست و من هم از شدت پيري خشك و فرتوت شده ام .» ، چنين است كه
« اينكار براي من بسيار آسان است و منم كه تو را پس از هيچ و معدوم صِرف بودن نعمت وجود بخشيدم .»51
حضرت مريم (س) در پاسخ (روح القدس) كه گفت : من فرستاده خدايم آمده ام تا تو را پسري بخشم بسيار پاكيزه و پاك سيرت ، چنين گفت : « از كجا مرا پسري تواند بود در صورتي كه دست بشري به من نرسيده و من كار ناشايسته اي نكرده ام ؟ » (روح القدس) گفت : اين چنين كار خواهد شد و بسيار بر من آسان است و ما اين پسر را آيت رحمت واسع خود براي خلق مي گردانيم و قضاي الهي بر اين كار رفته است .»52
حضرت مريم (س) در هنگام زاييدن ، از شدّت حُزن با خود مي گفت : اي كاش من از اين پيش مرده بودم و نامم از عالم فراموش شده بود. از زير آن درخت او را ندا كرد «غمگين مباش كه خداي تو از زير قدم تو چشمه آبي جاري كرد. اي مريم شاخ درخت را حركت ده تا از آن براي تو رطب تازه فرو ريزد. پس تناول كن و آب بياشام و چشم خود روشن دار و هر كس از جنس بشر كه بيني بگو : من براي خدا نذر روزه سكوت كرده ام و هرگز سخن نخواهم گفت . »53
حضرت ابراهيم (ع) در پاسخ به عموي خود كه به او گفت : اي ابراهيم تو مگر از خدايان من روگردان و بي عقيده شدي ؟ چنانچه دست از مخالفت بر نداري تو را سنگسار كنم وگرنه سالها از من دور باش ، چنين فرمود : « سلامت باشي من از خدا بر تو آمرزش مي طلبم كه او بسيار در حق من مهربان است. من از شما و بت هايي كه به جاي خدا
مي پرستيد دوري كرده و خداي يكتا را مي خوانم و اميدوارم كه چون او را بخوانم مرا از درگاه لطفش محروم نگرداند. »54
پاسخ قرآن به انساني كه مي گويد : آيا چون مردم باز به زودي سر از قبر بيرون آورده و زنده خواهم شد ؟ چنين گفت : « آيا آدمي متذّكر آن نمي شود كه اول هيچ بود ما او را ايجاد كرديم ؟ »55
خداوند در پاسخ كافران كه گفتند : كه خداي رحمان فرزند گرفته ، چنين مي فرمايد :
« اي كافران شما همانا قولي زشت آورديد . نزديك است از اين گفته ، آسمان ها از هم فرو ريزد و زمين بشكافد و كوهها متلاشي شود. »56
هنگامي كه خداوند به حضرت موسي (ع) فرمود كه تو و برادرت به سوي فرعون كه كفر و طغيان مي ورزد، برويد و با او به كمال آرامي و نرمي سخن گوييد شايد ازخواب غفلت بيدار شود ، موسي (ع) و هارون (ع) پاسخ دادند كه : « بار الها ما مي ترسيم كه با آن قدرت بيدرنگ بر ما ظلم و عقوبت كند يا بر كفر و سركشي خود بيفزايد. » خدا فرمود :
« نترسيد كه من با شمايم مي شنوم و مي بينم . » فرعون گفت : اي موسي خداي شما كيست؟ موسي گفت : كه خداي ما آن است كه همة موجودات عالم را نعمت وجود بخشيده و سپس به راه كمالش هدايت كرده است. آنگاه فرعون گفت : پس حال اقوام سلف چيست ؟
موسي گفت : « كه احوالشان به علم ازلي خدا در كتاب لوح محفوظ ثبت است و هرگز از حال احدي خداي مرا خطا و فراموشي نيست . »57
هنگامي كه ساحران سر به سجده فرود آورده و گفتند : ما به خداي موسي و هارون ايمان آورديم . فرعون به ساحران گفت : پيش از آنكه من اجازه دهم ايمان آورديد ؟ او معلوم است كه در سحر معلّم شما بوده ، من شما را دست و پا مي بُرم و به نخلة خرما به دار مي آويزم تا بدانيد كه عذاب من و موسي كدام سخت تر و پاينده تر خواهد بود. ساحران به فرعون پاسخ دادند : « كه ما تو را هرگز با وجود اين معجزات آشكار كه مشاهده كرديم مقدّم نخواهيم داشت. و در حق ما هر چه تواني بكن كه هر ظلمي كني همين حيات دو روزة دنياست . ما به راستي به خداي خود ايمان آورديم تا از خطاهاي ما درگذرد و گناه سحري كه تو ما را به اجبار بر آن داشتي ببخشد و لطف و مغفرت خدا بهتر و پاينده تر
خواهد بود. »58
گفت وگوي حضرت ابراهيم (ع) با عمو و قومش قابل تأمّل است كه در اين مورد ابراهيم (ع) با دلايل محكم و بنيادي در مقام پاسخ گويي، آنان را از پرستش بتان منع ميكند، قرآن مي فرمايد : هنگامي كه با پدرش (عمويش) و با قومش گفت : اين مجسمه هاي بي روح و بت هاي بي اثر چيست كه شما به نام خدايي مي پرستيد ؟ و عمري متوقّف شده ايد؟ آنها ابراهيم را گفتند كه : ما پدران خود را بر پرستش بتان يافته ايم ، ابراهيم گفت : همانا شما خود و پدرانتان همه سخت در گمراهي هستيد ، قوم به ابراهيم گفت : آيا تو بر عليه شرك و اثبات توحيد حجّت قاطعي داري يا سخني به بازيچه مي راني ؟ ابراهيم گفت : خداي شما همان خدائيست كه آفريننده آسمان ها و زمين است و من بر اين سخن به يقين گواهي ميدهم . و به خدا قسم كه من اين بتهاي شما را با هر تدبيري كه توانم درهم مي شكنم بعد از آنكه شما از بت خانه رو گردانيديد ، در آن موقع به بت خانه شد و همة بت ها را شكست به جز بت بزرگ آنها ، تا به او رجوع كنند. قوم ابراهيم (چون بازگشتند) گفتند : كسي كه چنين كاري كرده همانا بسيار ستمكار است . گفتند كه : ما جواني ابراهيم نام را شنيديم كه نام بتان را به بدي ياد مي كرد . قوم گفتند : او را حاضر سازيد در حضور جماعت تا براي اين كار او گواهي دهند . به او گفتند : اي ابراهيم تو با خدايان ما چنين كردي ؟ ابراهيم در مقام احتجاج گفت : بلكه اين كار را بزرگ آنها كرده است شما از اين بت ها سؤال كنيد اگر سخن مي گويند ؟ آنگاه با خود فكر كرده و با هم گفتند : البته شما (كه اين بتان مي پرستيد )
ستم كاريد . پس در مقابل صحبت ابراهيم سر به زير انداختند و گفتند : تو مي داني كه اين بت ها را نطق گويايي نيست . ابراهيم گفت : آيا خدا را كه هر نفعي به دست اوست رها كرده و بت هايي مي پرستيد كه هيچ نفعي و ضرري براي شما ندارند ؟ اُف بر شما و بر آنچه به جز خداي يكتا مي پرستيد آيا شما عقل را هيچ به كار نمي بنديد ؟ قوم گفتند : ابراهيم را بسوزانيد و خدايان خود را ياري كنيد اگر كاري خواهيد كرد. (آتشي افروختند و ابراهيم را در آن افكندند) ما خطاب كرديم كه اي آتش سرد و سلامت باش براي ابراهيم .59
كافران در مقام مجادله با پيامبر (ص) مي گويند : از كجا كه چون ما مرديم و استخوان ما پوسيده و خاك شديم باز مبعوث و زنده شويم ؟ از اين وعده ها بسيار به ما و پيش از اين به پدران ما داده شد ولي اينها افسانه هاي پيشينيان است. اي پيامبر تو بگو كه : زمين و هر كس كه در او موجود است ، بگوييد از كيست ؟ اگر شما فهم و دانش داريد ؟ البته جواب خواهند داد آنِ خداست پس بگو : چرا متّقي و خدا ترس نمي شويد ؟ بگو كيست كه ملك و ملكوت همه عالم به دست اوست و او به همه پناه دهد و حمايت كند و از او كسي حمايت نتواند كرد اگر مي دانيد باز گوييد ؟ محقّقاً آنها خواهند گفت كه : آن خداست پس بگو: چرا به فريب و فسون مفتون گشتيد ؟60
پاسخ قرآن به منافقان كه سوگند دروغ ياد مي كنند ، مي فرمايد : (اي رسول بدانكه) منافقان شديدترين قسم را به نام خدا ياد كنند كه اگر تو آنها را امر كني البتّه همه (كه به جهاد دشمن) بيرون خواهند رفت به آنها بگو : سوگند (دروغ) ياد مكنيد كه خدا به هر چه
مي كنيد آگاه است. »61
پاسخ قرآن به كافران جاهل كه گفتند : كه چرا اين قرآن يك جمله به رسول نازل نشد (جاهلان ندانستند حكمتش اين است كه تدريجاً ) ما تو را به آن دل آرام كنيم و اطمينان قلب دهيم. بدين سبب آيات خود را بر تو مرتّب به تربيتي روشن فرستاديم.62
پاسخ بلقيس به رجال ملك كه اظهار داشتند كه ما داراي نيروي كامل و مردان
جنگ جوي مقتدري هستيم. ليكن اختيار با شماست تا به صلح و تسليم يا به جنگ ، به فكر روشن چه دستور فرمايي ، بلقيس گفت : پادشاهان چون به دياري حمله آرند آن كشور را
ويران سازند و عزيزترين اشخاص مملكت را ذليل ترين افراد ميگيرند و رسم سياستشان بر اين كار خواهد بود . حال من هديه اي بر آنان مي فرستم تا ببينم فرستادگان از جانب سليمان (ع) پاسخ چگونه باز آرند.63
پاسخ حضرت صالح به كافران كه گفتند : ما به وجود تو و پيروانت فال بد مي زنيم. صالح گفت : « اين فال بد شما نزد خدا معلوم است كه شما خود موجب اين امتحان و ابتلا شده ايد. »64
قرآن به كافران كه مي گويند : « آيا هرگاه ما چون مرديم و خاك شديم باز سر از خاك بيرون مي آوريم ؟ به ما و پيش از اين به پدران ما وعده ها داده شد. (ليكن) اين سخنان چيزي جز افسانه هاي پيشينيان نيست .» چنين پاسخ مي دهد : « در روي زمين سر كنيد تا بنگريد كه عاقبت كار بدكاران به كجا كشيد و چگونه همه هلاك شدند. » و نيز در جواب كافران كه مي گويند : « پس اين وعده (قيامت كه مي دهيد) كي خواهد بود اگر راست مي گوييد ؟ چنين مي فرمايد : بعضي از آن وعده كه به وقوعش تعجيل داريد به زودي شايد در پي شما آيد. »65
هنگامي كه موسي (ع) گفت : اي پروردگار من از فرعونيان يك نفر را كشته ام و
مي ترسم كه به خون خواهي مرا به قتل برسانند . و با اين حال برادرم هارون را كه
ناطقه اش فصيح تر از من است با من يار و شريك فرما تا مرا تصديق كند كه مي ترسم فرعونيان تكذيب رسالتم كنند. خدا فرمود كه : « به همدستي برادرت هارون بازويت را قوي مي گردانيم و به شما در عالم حكومت و قدرت مي دهيم كه هرگز (دشمن) به شما
دست نيابد اينك با اين معجزاتي كه شما را عطا كرديم به رسالت شما و پيروانتان غالب خواهيد شد. »66
قرآن به قارون كه مي گفت : « من اين مال و ثروت را به تدبير خود به دست آوردم »، چنين پاسخ مي دهد كه : « آيا ندانست كه پيش از او خدا چه بسيار امم و طوايفي را كه از او قوّت و ثروت و جمعيّتشان بيشتر بود هلاك كرد ؟ » و نيز آنگاه كه قارون با زيور و تجمّل بسيار بر قومش درآمد مردم دنيا طلب گفتند : « اي كاش همان قدر كه به قارون از مال دنيا دادند به ما هم عطا مي شد كه وي بهره بزرگ و حظ وافري را داراست. » اما صاحبان مقام علم و معرفت (به آن دنيا پرستان) گفتند : « واي بر شما، ثواب خدا براي آن كسي كه به او ايمان آورده و نيكوكار گرديده بسي بهتر از دارايي قارون است ولي هيچكس جز آنان كه صبر پيشه كنند بدان ثواب نخواهند رسيد .»67
در مورد مشركان عرب كه محكم ترين قسم به نام خدا را ياد مي كردند كه اگر پيغمبري از جانب خدا براي آنها بيايد از هر يك از اُمم يهود و نصاري (زودتر) بهتر هدايت يابند ، قرآن پاسخ مي دهد كه : « آنگاه كه رسول آمد بر آنها چيزي جز مخالفت نيفزود .»68
پاسخ رسولان به منكران كه مي گفتند : « اي داعيان رسالت . ما وجود شما را به فال بد مي دانيم ، اگر از اين دعوي دست بر نداريد البته سنگسارتان مي كنيم و از ما به شما شكنجه خواهد رسيد.» ، چنين بود : « اي مردم نادان فال بد كه مي گوييد اگر بفهميد و متذكّر شويد (آن جهلي است) كه با خود شماست بلكه شما مردم مسرف هستيد. »69
قرآن مي فرمايد : « آيا انسان نديد كه ما را او را از نطفه خلق كرديم (به جاي آنكه شكر گزارد) دشمن آشكار ما گرديد و براي ما مثلي زد كه گفت : اين استخوان هاي پوسيده را باز كه زنده مي كند؟ و چنين پاسخ مي دهد كه : « بگو : آن خدايي زنده مي كند كه اول بار آنها را حيات بخشيد ، او به هر خلقت دانا است .»70
پاسخ قرآن به كساني كه (بي شرمانه) مي گفتند : آيا ما به خاطر شاعر ديوانه اي دست از خدايان خود بر داريم، چنين است : « آنگونه كه آنان پنداشتند نيست، بلكه
محمّد (ص) با برهان روشن حق آمد و صحبت و معجزاتش صدق پيامبران پيشين را
اثبات كرد. »71
حضرت اسماعيل (ع) به پدرش، هنگامي كه به او گفت : اي فرزند من در عالم خواب چنين ديدم كه تو را قرباني (راه خدا) كنم . در اين واقعه تو را چه نظر است ؟ چنين
پاسخ داد : « اي پدر هر چه مأموري انجام ده كه انشاءالله مرا از بندگان صابر و شكيبا خواهي يافت .»72
قرآن در پاسخ به اين سؤال كه « در روز قيامت سلطنت عالم با كيست ؟» مي فرمايد : « با خداي قاهر منتقم يكتاست . »73
مرد با ايماني از آل فرعون كه ايمانش را پنهان مي داشت ، در پاسخ به سخن فرعون كه گفته بود من موسي را به قتل مي رسانم ، چنين گفت : « آيا مردي را به جُرم اينكه
مي گويد پروردگار من خداست مي كشيد ؟ در صورتي كه با معجزه و ادلّة روشن از جانب خدا براي هدايت شما آمده است. اگر او دروغگوست ، گناه دروغش برخود اوست و اگر راستگو باشد از وعده هاي او بعضي به شما برسد (همه هلاك مي شويد) و خدا مردم ستمگار و دروغگو را هرگز هدايت نخواهد كرد. »74
خداوند به پيامبر (ص) مي فرمايد : اگر كافران از خدا اعراض كردند به آنها بگو : « من شما را از صاعقه اي مانند صاعقة هلاك عاد و ثمود ترسانيدم . »75
خداوند به پيامبر (ص) مي فرمايد : « اعراب گفتند ايمان آورديم به آنها بگو كه شما كه ايمانتان به قلب وارد نشده به حقيقت هنوز ايمان نياورده ايد ليكن بگويند : ما اسلام
آورده ايم. »76
قرآن به منكران حق چنين پاسخ مي دهد : « آيا منكران حق آسمان را فراز خود
نمي نگردند كه ما چگونه بناي محكم اساس نهاديم و آن را به زيور ستارگان آراسته ايم و هيچ شكافي در آن راه ندارد ؟ و زمين را نمي نگرند كه آن را بگسترديم و در آن كوههاي استوار بيفكنيم و هر نوع گياه با طراوت از آن برو يانيديم ؟ و ما از آسمان آب پر بركت را نازل كرديم و باغهاي ميوه و خرمن ها از كشت حبوبات برويانيديم. و نيز نخل هاي بلند خرما كه ميوه آن منظم روي هم چيده شده است برانگيختيم. اينها را رزق بندگان قرار داديم و به باران زمين مرده را زنده ساختيم (تاخلق بدانند) هم چنين پس از مرگ سر از خاك بيرون مي كنند. »77
خداوند به پيامبر (ص) مي فرمايد در پاسخ كساني كه مي گويند محمّد (ص) شاعر (ماهري است) و ما حادثه مرگ او را انتظار داريم بگو : « شما به انتظار مرگز باشيد كه من از منتظران (مرگ و هلاك ) شما هستم. »78
پاسخ اهل ايمان به مردان و زنان منافق كه مي گويند مشتابيد و به ما فرصتي دهيد تا ما هم از نور شما روشنايي بگيريم، چنين است : « واپس گرديد (به دنيا برگرديد) و از آنجا نور (طاعت) مانند ما را بطلبيد. »79
پاسخ شيطان به انسان كه به او گفت : به خدا كافر شو ، پس از آنكه آدمي به اطاعت او كافر شد چنين بود : « من از تو بيزارم كه از عقاب پروردگار عالميان مي ترسم. »80
هنگامي كه عيسي بن مريم به بني اسراييل گفت : من همانا رسول خدا به سوي شما هستم و حقّانيّت كتاب تورات را كه در مقابل من است تصديق مي كنم و نيز شما را مژده
مي دهم كه بعد از من رسول بزرگواري كه نامش (درانجيل من) احمد است بيايد. چون آن رسول با آيات و معجزات به سوي خلق آمد ، پاسخ آنان چنين بود : « اين سحري آشكار است. »81
قرآن در پاسخ منافقان كه مي گويند : بر اصحاب رسول انفاق مال مكنيد تا از اطرافش پراكنده شوند، اين است : « خدا داراي گنج هاي زمين و آسمان هاست ليكن منافقان آن را درك نمي كنند. » و نيز (پنهاني) مي گويند : اگر به مدينه مراجعت كرديم البته بايد (يهودان) اربابان عزّت و ثروت ، مسلمانان ذليل (فقير) را از شهر بيرون كنند و حال آنكه عزّت «مخصوص خدا و رسول و اهل ايمان است ليكن منافقان از اين معني آگاه نيستند. »82
خداوند در پاسخ كسي كه مرگش فرا مي رسد و در آن حال (به حسرت) مي گويد : پروردگارا اجل مرا اندكي تاخير انداز تا صدقه و احسان بسيار كنم و از نيكوكاران شوم. چنين مي فرمايد : « و خدا هرگز اجل هيچ كس را از وقتش كه فرا رسد مؤخّر نيفكند و خدا به هر چه كنيد آگاه است. »83
هنگامي كه رسول خدا (ص) به يكي از زنان خود (حفضه) سخني به راز گفت و آن زن آن را به زن ديگر(عايشه) گفت و خدا رسول (ص) را به امر واقف ساخت و آن زن گفت : اي رسول چه كسي تو را واقف ساخت . پاسخ رسول چنين بود : « مرا خداي دانا آگاهي داده است. »84
خداوند در پاسخ به كساني كه مي پندارند خداوند ابداً استخوان هاي (پوسيده) او را جمع نمي كند ، مي فرمايد : « ما قادريم كه سرانگشتان او را هم درست گردانيم. »85
پاسخ حق به آدمي كه مي پندارد او را مُهمل از تكليف و ثواب و عقاب مي گذراند ،
چنين است : « آيا درون نطفه قطرة آب مني نبود ؟ و پس از آن خون بسته و آنگاه (به اين صورت زيبا) آفريده و آراسته گرديد. پس آنگاه از او دو صنف نر و ماده پديد آورد . آيا چنين خداي با قدرت و حكمت باز نتواند پس از مرگش زنده گرداند ؟ »86
خداوند در قرآن پس از آنكه به آسمان و طارق سوگند مي خورد ، سؤال مي كند كه طارق چيست ؟ و پاسخ مي دهد كه طارق ستارة درخشان است و در پاسخ اين سؤال كه انسان از چه چيز آفريده شده است ، پاسخ مي دهد كه از آب جهنده اي خلق گرديده كه از ميان پشت و سينه بيرون آمده است و بر زنده كردن انسان پس از مرگ قادر است.87
خداوند در پاسخ به انساني كه مي پندارد كه هيچ كس بر او توانايي ندارد و مي گويد : كه من مال بسيار تلف كردم ، چنين مي فرمايد : « آيا پندارد كه كسي او را نديد ؟ آيا ما به او دو چشم نداديم ؟ زبان و دو لب نداديم ؟ راه خير و شر را به او ننموديم؟ وارد عَقَبه نشد . و چه داني عَقَبه چيست ؟ آزاد كردن بنده است . يا طعام دادن در روز گرسنگي است. به يتيم خويشاوند يا به فقير زمين گير. »88
در قرآن گفت و گوي حضرت ابراهيم (ع) با پادشاه زمان و پاسخ هاي آن حضرت چنين بيان شده است : « آيا نديدي كه پادشاه زمان ابراهيم (ع) دربارة يكتايي خدا با ابراهيم به جَدَل برخاست ؟ چون ابراهيم گفت : خداست آنكه زنده گرداند و بميراند او گفت : من نيز چنين توانم كرد ، ابراهيم گفت : كه خداوند خورشيد را از طرف مشرق بر آورد تو اگر تواني از مغرب بيرون آر ، آن نادان كافر در جواب عاجز ماند كه خدا راهنمايي ستمكاران
نخواهد بود. »89
قرآن به بسياري از مسايل حيات پاسخ هاي جامع و محكم داده و بسياري از مبهات و پرسش ها را پاسخ داده است و نيز اختلاف و نزاع در مورد مسايل پيش آمده بين مردم را به حكم خدا و رسول ارجاع مي دهد ، در اين مورد مي فرمايد : « اي اهل ايمان فرمان خدا و رسول و فرمانداران از طرف رسول را اطاعت كنيد ، و چون كار به نزاع كشد به حكم خدا و رسول بازگرديد اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد. اين كار براي شما از هر چه تصّور كنيد بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود. »90
قرآن پاسخ گوي نيازهاي بشري و شفا دهنده دلهاي بيمار است كه مي فرمايد :
« و ما آنچه از قرآن فرستيم شفاي دل و رحمت الهي براي اهل ايمان است و ليكن كافران را جز زيان چيزي نخواهد افزود . »91
انسانها مي توانند پاسخ بسياري از پرسش هاي خود را از قرآن بيابند. قرآن براي اهل ايمان هادي و حلال مشكلات است . در اين مورد مي فرمايد : « و اگر ما اين قرآن را به زبان عجم مي فرستاديم ، كافران مي گفتند : چرا آيات اين كتاب مفصّل و روشن (به زبان عرب) نيامد (تا ما ايمان آريم)اي عجب آيا كتاب عجمي به رسول و امّت عربي نازل
مي شود؟ به آنها بگو : اين قران براي اهل ايمان هدايت و شفا است و اما آنان كه ايمان
نمي آرند، گوشهايشان گران است بر آنها موجب كوري جهل است و آن مردم از مكاني دور به اين كتاب حق دعوت مي شوند .»92
قرآن بر قلب پيامبري (ع) و بر زبان رسول جاري شد كه نسبت به مردم نرم خو و در گفت و گو با آنان مهربان بود. همين نرم خويي پيامبر بود كه دلها را قيد و صيد نمود . در اين مورد مي فرمايد : « مرحمت خدا تو را با خلق مهربان گردايند و اگرتند خوي بودي مرم از گرد تو متفرّق مي شدند ، پس چون به ناداني دربارة تو بد كنند از آنا درگذر و از خدا بر آنها طلب آمرزش كن و براي دلجويي آنها در كار جنگ مشورت نما ، ليكن آنچه تصميم گرفتي با توكّل به خدا انجام ده كه خدا آنان را كه بر او اعتماد كنند، دوست دارد و
ياري كند. »93
قرآن براي هدايت مردم مسايل گوناگوني را مطرح مي كند تا پاسخ گوي دلهاي سرگشته باشد و مي فرمايد : « همانا در اين قرآن براي مردم هر گونه مثال آورديم ( تا مگر هدايت شوند ليكن ) اكثر مردم به جز از كفر و عناد از هر چيز امتناع كردند. »94
چه بسيار پاسخ هاي استوار و دلايل منطقي و محكم در قرآن وجود دارد كه اگر انسانها با ديده بصيرت و دل روشن و بينا به آنان بنگرند از هرگونه لغزش و عصيان باز مي ماند ، اما متاسفانه بيشتر انسانها از روي لجاجت و عناد و خصومت با سخن حق و با پيروي از نفس امّاره اين مثالهاي گوناگون و آيات مستدل را نمي پذيرند و در مقام مخالفت و عداوت بر مي خيزند و بدين طريق به راه باطل قدم مي گذاردند. در اين مورد قرآن
مي فرمايد : « قسم به قرآن صاحب مقام ذكر ، پند آموز عالميان است ليكن كافران در مقام سركشي و عداوت حق هستند. »95
بنابراين پاسخ هاي متين و منطقي حق به مردم و يا پاسخ هاي پيامبران و اهل ايمان به كفّار و منافقين و ساير افراد و ردّ پاسخ هاي بي پايه و ياوة نمرود ، فرعون ، قوم يهود ، منافقان ، اقوام ستيزه جو و سركش ، جالوت و قارون ، داّل بر جامعيت قرآن و توانايي و قدرت بيان اين كتاب شريف در پاسخ گويي به پرسش هايي است كه براي انسان در زندگي پيش مي آيد كه قلبهاي سليم آن را در مي يابند و به آگاهي مي رسند. آن آگاهي كه قلب هاي مريض و مبغوض از دريافت آن ناتوانند.
1 – بخشي از آية 111 سورة بقره
4 – بخش هايي از آيات 139 و 140 سورة بقره
6 – بخشي از آية 189 سورة بقره
8 – بخش هايي از آيات 216 و 219 سورة بقره
10 – آية 37 سورة آل عمران
11 – آية 40 سورة آل عمران
12 – آية 61 سورة آل عمران
13 – بخشي از آية 119 سورة آل عمران
14 – بخشي از آية 165 سورة آل عمران
15 – آية 168 سورة آل عمران
16 – آية 183 سورة آل عمران
17 – بخشي از آية 77 سورة نساء
19 – بخشي از آية 157 سورة نساء
20 – بخشي از آية 27 و 28 سورة مائده
21 – بخشي از آية 64 سورة مائده
22 – آيات 114 و 115 سورة مائده
23 – بخش هاي از آيات 76 تا 81 سورة انعام
24 –آيات 121 تا 125 سورة اعراف
25 – آيات 138 تا 141 سورة اعراف
27 – بخشي از آية 187 سورة اعراف
28 –آيات 32 و 33 سورة انفال
31 – بخشي از آية 65 سورة توبه
33 – بخشي ازآية 94 سورة توبه
37 – آيات 90 و 91 سورة يونس
38 – آيات 27 و 28 سورة هود
40 – آيات 45 تا 47 سورة هود
42 – آيات 6 تا 8 سورة حجر
43 – آيات 33 و 34 سورة حجر
46 – آيات 49 تا 51 سورة اسراء
47 – بخش هايي از آيات 90 تا 93 سورة اسراء
49 – بخش هايي از آيات 32 تا 42 سورة كهف
52 –آيات 19 تا 21 سورة مريم
53 – آيات 23 تا 27 سورة مريم
54 – آيات 46 تا 48 سورة مريم
55 – آيات 66 و 67 سورة مريم
56 – آيات 88 تا 90 سورة مريم
57 – بخش هايي از آيات 43 تا 52 سورة طه
58 – آيات 70 تا 73 سورة طه
59 – آيات 52 تا 69 سورة انبياء
60 – آيات 82 تا 89 سورة مؤمنون
63 – آيات 33 تا 35 سورة نمل
65 – آيات 67 تا 72 سورة نمل
66 – آيات 33 تا 35 سورة قصص
70 – آيات 77 تا 79 سورة يس
71 – آيات 36 و 37 سورة صافات
76 – بخشي از آيه 14 سورة حجرات
77 – بخش هايي از آيات 6 تا 11 سورة ق
78 – آيات 30 و 31 سورة طور
79 – بخشي از آيه 13 سورة حديد
82 – آيات 8 و 9 سورة منافقون
83 – بخشي از آيات 10 و 11 سورة منافقون
84 – بخشي از آيه 3 سورة تحريم
86 – آيات 36 تا 40 سورة قيامت
87 – بخش هايي از آيات 1 تا 8 سورة طارق
88 – آيات 5 تا 16 سورة بَلَد
93 – آية 159 سورة آل عمران
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
نهضت پاسخ گويي از ديدگاه قرآن،
،
:: برچسبها:
نهضت پاسخ گويي از ديدگاه قرآن,